کد مطلب:50507 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

راه گشاده تربیت











راه تربیت فطری، راهی گشاده مبتنی بر آیینی حنیف و آسان و ملایم است، چنانكه بنیانگذار این نظام تربیتی خود فرموده است:

«بعثتنی بالحنیفیه السهله السمحه.»[1] .

خداوند مرا بر شریعت و دین حنیف و آسان و ملایم مبعوث كرده است.

راه و رسم نبوی در تربیت، مبتنی است بر آسانگیری و نرمی و هر تربیتی كه بر این اصل بنا نشود، تربیتی بیرون از آیین تربیت نبوی است، كه رسول خدا (ص) فرموده است:

[صفحه 237]

«بعثت بالحنیفیه السمحه- او السهله- و من خالف سنتی فلیس منی.»[2] .

من بر دین حنیف ملایم- یا آسان- مبعوث شده ام و هر كس با راه و رسم من مخالفت ورزد، از من نیست.

راه تربیت زمانی، راهی گشاده و هدایت كننده ی مردمان است كه بر تساهل و تسامح استوار باشد و هر چه عنصر شدت و خشونت در تربیت بیشتر نقش بیابد، راه تربیت بسته تر می شود و امكان هدایت محدودتر می گردد، در حالی كه آیین تربیت دین برای همگان است و راههای آن آسان. امیرمومنان علی (ع) فرموده است:

«الحمد لله الذی شرع الاسلام فسهل شرائعه لمن ورده و اعز اركانه علی من غالبه، فجعله امنا لمن علقه و سلما لمن دخله و برهانا لمن تكلم به و شاهدا لمن خاصم عنه و نورا لمن استضاء به و فهما لمن عقل و لبا لمن تدبر و آیه لمن توسم و تبصره لمن عزم و عبره لمن اتعظ و نجاه لمن صدق و ثقه لمن توكل و راحه لمن فوض و جنه لمن صبر. فهو ابلج المناهج و اوضح الولائج، مشرف المنار، مشرق الجواد، مضی ء المصابیح.»[3] .

سپاس خدای را كه راه اسلام را گشود و در آمدن به آبشخورهای آن را بر تشنگان آن آسان فرمود و اركان آن را استوار ساخت تا كس با آن چیرگی نتواند و نستیزد و آن را امانی ساخت برای كسی كه بدان درآویزد و آرامش برای آن كه در آن درآید و برهان كسی كه بدان زبان گشاید. و هر كه بدان دادخواهی كند، گواه آن است و برای آن كه از آن روشنی خواهد نوری درخشان است. و فهم است آن را كه فهمید و خرد است برای كسی كه اندیشید و نشان برای آن كه نشانه طلبید و بینایی برای آن كه در كار كوشید و عبرت برای كسی كه پند پذیرفت و نجات كسی كه تصدیق آن گفت. تكیه گاه آن كه بر آن اعتماد داشت و آسایش كسی كه كار را- بدان- واگذاشت و نگاهبان آن كه خود را- از گناه- بازداشت. روشنتر راه و پایدار، درون آن آشكار، نشانه های آن بر بلند جای پدیدار. جاده های آن نمایان، چراغهای آن روشن و رخشان.

[صفحه 238]

آیین تربیتی دین استوار است و پایدار، هدایتگر است و راهبر، زیرا بر آیینی حنیف و آسان و ملایم سامان یافته است و بر این مبنا به مقصد تربیت راه می نماید، به بیان امام علی (ع):

«و سهل لكم سبیل الطاعه.»[4] .

خداوند راه اطاعت را برایتان آسان نموده است.

«و كلف یسیرا و لم یكلف عسیرا.»[5] .

آنچه خداوند تكلیف كرد آسان است نه دشوار.

در اندیشه و سیره ی امیرمومنان علی (ع) راه تربیتی كه بر تسهیل و تیسیر استوار باشد و مردمان را از این مجرا به سوی مقصد كمال سیر دهد، بهترین راه معرفی شده، چنانكه فرموده است:

«خیر الامور ما سهلت مبادیه و حسنت خواتمه و حمدت عواقبه.»[6] .

بهترین كارها آن است كه مبادی آن آسان و اواخر آن نیكو و عاقبتهای آن ستوده باشد.

انسان خردمند جز بر این مسیر حركت نمی كند و از تنگ نظری و سختگیری در مبادی تربیت می پرهیزد. در حكمتهای روایت شده از امام علی (ع) وارد شده است:

«من عقل سمح.»[7] .

هر كه خردمند باشد سماحت كند.

آنان كه با سماحت عمل می كنند، بیشترین نتیجه را می گیرند و بیشترین بهره را می رسانند.

«اسمحكم اربحكم.»[8] .

سودمندترین شما با سماحت ترین شما است.

این گونه نگریستن به مقوله ی تربیت و بر این عمل كردن، بیشترین توفیق را در تربیت به همراه دارد كه به راحتی قابل دریافت است. در سفارشی لطیف از امیرمومنان علی (ع) چنین آمده است:

[صفحه 239]

«عود نفسك السماح و تجنب الالحاح یلزمك الصلاح.»[9] .

خود را به رفتار با سماحت عادت ده و از سختگیری دوری كن تا درستی و بسامانی ملازم تو گردد.

آنان كه فهمی درست و جامع از دین و آیین نبوی و علوی دارند، خود روحیه ای گشاده دارند و راه گشاده ی تسهیل و تیسیر را كه صورت فطری تربیت را محقق می سازد، بخوبی می شناسند و بدان پایبندند. امیرمومنان (ع) اهل ایمان را چنین معرفی می كند:

«المومن لین العریكه، سهل الخلیقه.»[10] .

مومن نرمخوی و آسانگیر است.

«المومن هین لین سهل موتمن.»[11] .

مومن ملایم و نرمخوی و آسانگیر و مورد اعتماد است.

آنان كه راه تربیت را چنین گشاده می دارند و از تنگ نظری و سخت دلی و درشتی و تندی پرهیز می كنند، بركتها را به سوی خود جلب می كنند كه خدای رحمان چنین كسان را دوست می دارد و تایید می نماید، چنانكه در سخنان امیرمومنان (ع) وارد شده است:

«التسهل یدر الارزاق.»[12] .

آسانگیری روزیها و نعمتها را روان می سازد.

«ان الله- سبحانه و تعالی- یحب السهل النفس السمح الخلیقه القریب الامر.»[13] .

همانا خدای- پاك و بلندمرتبه- شخص ملایم طبع و آسانگیر و گشاده دست و سهل گیر را دوست دارد.

امیرمومنان علی (ع) خود بر این اصل تربیتی پای می فشرد و در هدایت انسانها از آن بهره می برد و تلاش می كرد كه با گشادگی و گذشت- جز در آنجا كه حفظ حدود الهی مطرح بود- راه تربیت را بر همگان هموار كند. در اواخر حكومت امام علی (ع) توطئه ای در بصره شكل گرفت و جمعی در همراهی با معاویه به مقابله با امام (ع) برخاستند كه با تدبیر و تلاش امام (ع) و یارانش آن فتنه فرونشست،[14] اما امام (ع) با وجود رفتاری كه از مردم بصره در فتنه جمل و فتنه ی اخیر دیده بود، راه بازگشت را برای آنان گشود و راه گشاده ی تربیت را بدانان نمود و اندیشه ی فتنه گری را از ذهن فتنه گران زدود و در نامه ای بدیشان چنین فرمود:

[صفحه 240]

«و قد كان من انتشار حبلكم و شقاقكم ما لم تغبوا عنه، فعفوت عن مجرمكم، و رفعت السیف عن مدبركم و قبلت من مقبلكم. فان خطت بكم الامور المردیه و سفه الاراء الجائره، الی منابذتی و خلافی، فهانذا قد قربت جیادی و رحلت ركابی. و لئن الجاتمونی الی المسیر الیكم لاوقعن بكم وقعه لا یكون یوم الجمل الیها الا كلعقه لاعق، مع انی عارف لذی الطاعه منكم فضله و لذی النصیحه حقه، غیر متجاوز متهما الی بری و لا ناكثا الی و فی.»[15] .

چنان نیست كه ندانید چگونه رشته ی طاعت را باز و دشمنانگی را آغاز كردید. من گناهكارتان را بخشودم و از آن كه رو برگردانده شمشیر برداشتم و آن را كه روی آورده قبول نمودم. لیكن اگر كارهای ناروا و نادرست و اندیشه های نابخردانه ی سست، شما را وادارد كه راه جدایی در پیش گیرید و طاعت مرا نپذیرید، بدانید كه من آماده به كار نزدیك شمایم و به یك لحظه به سر وقت شما می آیم. اگر مرا از آمدن به سوی خود ناچار سازید، چنان جنگی آغاز كنم كه جنگ جمل برابر آن بازی كودكانه بود. با این همه، من فرمانبرداران شما را ارج می گذارم و پاس حرمت خیرخواهان شما را دارم. نه بی گناه را به جای گناهكار می گیرم و نه پیمان شكن را به جای پیمانگزار می پذیرم.

امیرمومنان علی (ع) بر اساس تسهیل و تیسیر، راه تربیت را بر همگان گشوده می دید و تلاش می كرد همگان را از گمراهی به در آورد و به حقیقت برساند. در پیكار صفین امام علی (ع) شنید كه حجر بن عدی و عمرو بن حمق معاویه را لعن می كنند و شامیان را آشكارا دشنام می دهند و اظهار تنفر می نمایند. علی (ع) به ایشان پیام فرستاد كه از این كار خودداری كنند. آن دو نزد امام (ع) آمدند و گفتند: «آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «چرا». گفتند: «آیا آنان بر باطل نیستند؟» حضرت فرمود: «چرا». گفتند: «پس از چه رو ما را از دشنامگویی به آنان نهی فرمودی؟» حضرت فرمود:[16] .

«انی اكره لكم ان تكونوا سبابین و لكنكم لو وصفتم اعمالهم و ذكرتم حالهم، كان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر و قلتم مكان سبكم ایاهم: اللهم احقن دماءنا و دماءهم و اصلح ذات بیننا و بینهم و اهدهم من ضلالتهم، حتی یعرف

[صفحه 241]

الحق من جهله و یرعون عن الغی و العدوان من لهج به.»[17] .

من خوش ندارم شما دشنامگو باشید. لیكن اگر كرده های آنان را بازگویید و حالشان را فرایاد آرید به صواب نزدیكتر بود و در عذرخواهی رساتر. و به جای دشنام بگویید: خدایا ما و آنان را از كشته شدن برهان! و میان ما و ایشان سازش قرار گردان و از گمراهی شان به راه راست برسان! تا آن كه حق را نمی داند بشناسد و آن كه برای دشمنی می رود و بدان آزمند است بازایستد.

فطرت آدمی از خشونت و قساوت بیزار است و هیچ چیز چون سهولت و ملایمت در تربیت كارساز نیست.


صفحه 237، 238، 239، 240، 241.








    1. الكافی، ج 5، ص 494.
    2. تاریخ بغداد، ج،، ص 209.
    3. نهج البلاغه، خطبه ی 151.
    4. همان، خطبه ی 151.
    5. همان، حكمت 78.
    6. شرح غررالحكم، ج 3، ص 437.
    7. همان، ج 5، ص 145.
    8. همان، ج 2، ص 370.
    9. همان، ج 4، ص 330.
    10. همان، ج 1، ص 364.
    11. همان، ص 379.
    12. همان، ص 202.
    13. همان، ج 2، ص 513.
    14. ر. ك: ابواسحاق ابراهیم بن محمد الكوفی المعروف بابن هلال الثقفی، الغارات، حققه و علق علیه السید عبدالزهراء الحسینی الخطیب، الطبعه الاولی، دارالاضواء، بیروت، 1407 ق. صص 284 -255.
    15. نهج البلاغه، نامه ی 29.
    16. وقعه صفین، ص 103، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری، الاخبار الطول، تحقیق عبدالمنعم عامر، الطبعه الاولی، داراحیاء الكتب العربیه، القاهره، 1960 م. ص 165، تذكره الخواص، ص 142.
    17. نهج البلاغه، كلام 206.